مهدیارجان مهدیارجان، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
محمدصدرا جانمحمدصدرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره
امیرطاها جانامیرطاها جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

روز های زندگی من

پسر چی میگه؟

پسر گل مامان دایره لغاتش روز به روز گسترده تر میشه ولی باکمی تقاوت چون کلمات و جملاتش رو معمولاً فقط نزدیکانش که زیاد باهاش سرو کار دارند میفهمن: شردم : خوردم هلی اوته:هلی کوپتر بسی سی : بستنی شوراکی: خوراکی دادا : دایی اما: اسما بابا نانص: باباناصر مامان ثییا: مامان ثریا سبال: لباس پسرم یکی از اولین کلماتی که یاد گرفت عباس بود که با کمال معذرت از بابا بزرگش ولی بدون هیچ پسوند و پیشوندی بابابزرگش رو عباس صدا میزد و میزنه. ...
28 تير 1390

آقا پسرم مریض شده

یه چند وقتیه هیچی ننوشتم . آخه آقا پسرم حسابی مریض شده بودو مامانش درگیر دکتر و مراقبت ازش بود پسرم سه روز تمام تب داشت و مامانش هم که حسابی از تب میترسه داشت سکته می کرد . دوشنبه هفته ی گذشته پسر رو بردم خونه ی بابا عباسش وسطهای روز مامان شعله زنگ زد و گفت پسرم داره تو تب می سوزه مامان شعله با دایی جواد و دوستش آقا پسر رو بردند دکتر و مامان شعله گفت که دیگه نگران نباش ولی دوباره ظهر زنگ زد و گفت زود بیا مامانی آژانس گرفت و رفت پیش پسرش و جیگرش کباب شد دید پسرش مظلوم افتاده یه گوشه و اینقدر بی حاله که نگو ولی تامامانش رو دید بال در آورد تب آقا پسر خیلی بالا بود دوباره مامانی با بابایی بردش دکتر . راستش آَقای دکتر خیلی مامان و بابا رو تر...
11 تير 1390
1